معرفی قفقاز:
قفقاز ناحیهای در مرز آسیا و اروپا میان دریای خزر و دریای سیاه است که رشتهکوه قفقاز در آن واقع است. قفقاز از نظر سیاسی به دو بخش قفقاز جنوبی (ماورای قفقاز) و قفقاز شمالی تقسیم میشود.
قفقاز جنوبی شامل کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و بخشهای کوچکی از شمال باختری ایران و شمال خاوری ترکیه میشود اما قفقاز شمالی جزئی از روسیه است و شامل جمهوریهای خودگردان چچن، داغستان، اینگوشتیا، کاراچای-چرکسیا، کاباردینو-بالکاریا، سرزمین کراسنودار، آدیغیه، اوستیای شمالی-آلانیا، و سرزمین استاوروپول میشود.
شهرهای قفقاز:
برخی از شهرهای قفقاز عبارتند از:
جمهوری آذربایجان: باکو، گنجه، لنکران، شماخی، شکی، نخجوان
ارمنستان: ایروان، اچمیادزین، گیومری، وانادزور
گرجستان: تفلیس، باتومی، سوخومی، تسخینوالی، پوتی
روسیه: مخاچقلعه، دربند، گروزنی، ولادی قفقاز، استاوروپول
ترکیه: قارص، ریزه، اردهان، آرتوین
نام:
در تاریخ باستانی طبیعی پلینی بزرگ (۷۷-۷۹ میلادی) نام قفقاز از نام سکایی kroy-khasis کروی-خاسیس به معنی یخ درخشان ، سفید یا برف گرفته شده است.در شکل یونانی Kaukasos خوانده میشود.
تاریخ:
پیش از تشکیل حکومت ماد، حکومتهایی همچون اورارتو و کلخا در قفقاز شکل گرفته بود که قدمت برخی از آنها به بیش از ۴۰۰۰ سال نیز میرسد، اما درنتیجه جنگهای فرسایشی بین این دولتها از قدرت آنها کاسته شد و بعدها دولت هخامنشی آن را تصرف نمود و به خاک خود ضمیمه نمود. بخش هایی از قفقاز در دورههایی تحت تسلط حکومت ایران قرار داشت.
در اوایل قرن نوزدهم میلادی جنگهای ایران و روس بر سر تسلط بر مناطق جنوبی و شرقی قفقاز درگرفت. در پایان دوره اول جنگ روسیه با انعقاد عهدنامه گلستان بیشتر مناطق قفقاز و در پایان دوره دوم جنگ با عهدنامه ترکمنچای تقریباً تمامی این منطقه را به تصرف خود درآورد. با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ سه جمهوری گرجستان، ارمنستان و آذربایجان در این منطقه اعلام استقلال کردند.
مرز ایران و روسیه تزاری در قفقاز پیش از پیمان نامه گلستان (به رنگ سرخ)
گروههای قومی قفقاز:
قفقاز از دید نژادی و زبانی از متنوعترین مناطق جهان است.
گروههای قومی ساکن در قفقاز به سه گروه اصلی قفقازی، هندواروپایی، و ترکتبار تعلق دارند:
قفقازی: گرجی، آبخاز، لزگی، چرکس، آوار، چچنی، اینگوش، قاباردی، تاباساری،لکها (داغستان)،اودی، ساخوری، آغول، روتول، دارگی
هندواروپایی: ارمنی، روسی، کرد، تالش، اوستی، یونانی، تات
مردم ترک: نوغای، بالکار، قرهچای، آذربایجانیها، ترکهای مسختی
قوم مغولتبار قالموق و آشوریها از دیگر گروههای قومیتی این منطقه هستند.
خط و زبان:
از اقوام کنونی قفقاز جنوبی ارمنیان از لحاظ خط و کتابت از سابقه بیشتری برخوردارند. اختراع خط ارمنی در آغاز قرن پنجم میلادی بر مبنای خط لاتینی صورت گرفت و ارمنی را به صورت زبان ادبی مستقل درآورد.
خط گرجی یکی از قدیمی ترین سیستمهای نوشتاری جهان است. با استناد به کتاب باستانی «سرگذشت کارتلی»، خط گرجی به وسیلهٔ پارناواز یکم پادشاه گرجستان باستان اختراع شده است.
یکی از قدیمی ترین سنگنبشتههای گرجی به وسیلهٔ کوربو باستان شناس ایتالیایی در فلسطین کشف شده است و تاریخ کتابت آن در حدود سال ۴۳۳ میلادی تعیین گردیده است. و یکی دیگر از قدیمی ترین سنگنبشتههای گرجی بر دیوار کلیسای بولنیسی واقع در جنوب گرجستان وجود دارد و تاریخ کتابت آن به سال ۴۹۲ میلادی تخمین زده شده است. در اکتشافات اخیر در ایالت کاختی گرجستان نیز اشیایی به دست آمده است که درحدود ۱ قرن پیش از میلاد مسیح بر روی آنها جملات کوتاهی با الفبای گرجی نوشته شده است.
زبان ترکی آذربایجانی ، زبانی از خانواده زبانهای ترکی است که توسط مردمان آذری در قفقاز و خاورمیانه عمدتاً در آذربایجان و سایر مناطق آذربایجانینشین ایران و جمهوری آذربایجان تکلم می شود. این زبان در جمهوری آذربایجان زبان رسمی و در داغستان یکی از زبان های رسمی مصوب فدراسیون روسیه است.
شهرنشینان قفقاز عموماً زبان روسی را به اختلاف درجات میفهمند.
دین:
پیش از ورود مسیحیت به قفقاز، مردم این سرزمین به بت پرستی و آتش پرستی می پرداختند. مردم به پیروی از نیاکان خود، درختان، سنگها و بت های ساخته دست خود را پرستیده و گاهی نیز خورشید و ماه را خدای خود می دانستند. آنها برای خدایان خود، پرستشگاههایی ساخته و در پرستش خدایان خود آیینهای ویژه ای را انجام می دادند. علاوه بر بت پرستی، کیش زرتشتی نیز در میان مردم قفقاز به ویژه در قره باغ گسترش یافته بود.
پس از برپایی دولت ساسانی، دین زرتشتی در سال ۲۲۴م به عنوان کیش رسمی دولت آتورپاتکان اعلام شد. شاهپور اول (۲۴۱- ۲۷۱ م) که تعلیمات زرتشت را مطابق سیاستهای خود می دید، فرمان داد تا این دین در همه سرزمینهای پادشاهی به زور گسترش یابد. کسانی که ایستادگی می کردند، به سختی مجازات می شدند.
مسیحیت از سده نخست میلادی به ارمنستان راه یافت و در سال ۳۰۱ م به عنوان دین رسمی آن سرزمین پذیرفته شد. پادشاهان ساسانی که نمی توانستند گسترش مسیحیت را در قفقاز و به ویژه ارمنستان و آلبانی را بپذیرند، به زور متوسل شدند. ۷۰۰ موبد زرتشتی به قفقاز فرستاده شدند. آنان وسایل مسیحیگری را از کلیساها بیرون ریخته و آتش جاویدان را در آنجا روشن کردند. در جاهای دیگر، آتشکده های ویژه ای ساخته شد. موبدان اعلام کردند اگر مردی از دین زرتشتی روی گرداند، کشته شده و خانواده اش به بردگی خواهند رفت. مالیاتهای سنگین، ستم موبدان و جمع آوری سوار از مردم (برای فرستادن به مرزهای شرقی ایران در آسیای مرکزی که اغلب هرگز باز نمی گشتند) خشم آنان را برانگیخته بود. شورشهای پی در پی مردم به شدت سرکوب می شد ولی ساسانیان موفق نشدند مسیحیت را در قفقاز ریشه کن کنند. قفقازیان برای مقابله با ستم ساسانیان، هرچه بیشتر به مسیحیت گرایش پیدا کردند. زمانی که مسلمانان به قره باغ رسیدند، در میان مسیحیان اختلافات مذهبی وجود داشت. طرفداران مذهب مونوفیزیت (معتقدان به طبیعت واحد الهی)، دیوفیزیتها (معتقدان به جمع سه اقنوم خدا، پدر و روح القدس در عیسی) و نستوریان (معتقدان به وجود دو طبیعت در وجود عیسی) با یکدیگر در مخاصمه بودند. دین اسلام در دشتها آسانتر از کوهها رایج شد. در شمال غرب قره باغ بت پرستی همچنان ادامه داشت. برای پایان دادن به این هرج و مرج دو مجمع عمومی در ۷۰۱ و ۷۰۴ م در بردع برگزار شد. در جریان مجالس بردع، ارمنیان می کوشیدند از وضعیت ایجاد شده برای وادار کردن قره باغ به تابعیت دینی از ارمنیان استفاده نمایند. دیپلماسی ارمنی می کوشید در جنگ بین بیزانس و خلافت اسلامی، طرف عربها را بگیرد. آنان قصد داشتند آلبانی را متهم به بیزانس دوستی نموده و به کمک خلافت، کلیسای آن کشور را زیردست خود بگیرند. آنان در نهایت موفق شدند کلیسای آلبانی را تابع کلیسای ارمنی کنند و از این زمان روند گریگوری شدن و سپس ارمنی شدن اهالی بومی قره باغ کوهستانی آغاز شد.
شعر و ادب:
شعر و ادب مردم این دیار، به طور واضح، نمایشگر سطح بالای فرهنگ آنان است. نه تنها از این حیث که تعداد ادیبان و دانشمندان قفقازی و آذربایجانی زیاد بود؛ بلکه بیش تر از آن رو که اینان در ادبیات به کیفیتی خاص ممتاز بودند. سخن از یک سلسله ی واحد در میان نیست، بلکه درست همین وجه امتیاز دلیل مجتمع ساختن آنان در گروه مستقلی است که، در حقیقت، می بایست قطران نخستین فرد آن باشد.
از شاعران بزرگ پارسیگوی قفقاز میتوان به خاقانی، نظامی، مجی، بدر، مهستی، هندوشاه نخجوانی و پسرش محمد بن هندوشاه اشاره کرد.
هنر قفقازی:
گیاهان ودرختان تزئینی و همچنین حیوانات و اشکال انسان نما نیز در طرحها دیده میشود. رنگهای کدر گلیم بازگو کننده فرشهای دارای موجود افسانهای قفقازی است که فرهنگ و جامعه بیابانگردی را یادآور میشود.
معماری:
کاوشهای باستانشناسی تا کنون چندین کاخ مربوط به دیوانسالاران و مقامات دولتی هخامنشیان در قفقاز را شناسایی کردهاست. از جمله این بناها میشود که کاخ هخامنشی در نزدیکی روستای قراجهمیرلی واقع در غرب جمهوری آذربایجان، کاخ هخامنشی در ساریتپه جمهوری آذربایجان و بنای دیگری در گومباتی در گرجستان اشاره کرد.
بررسی این کاخها نشان میدهد که ساخت این بناها در اواخر سدهٔ ششم پیش از میلاد در زمان داریوش یکم (۴۸۶-۵۲۱ پیش از میلاد) انجام گرفته و احتمالاً با کوشش داریوش یکم در ۱۳-۵۱۲ پیش از میلاد برای چیرگی بر آن بخش از قوم ایرانیتبار سکا که ساکن شمال دریای سیاه بودند مرتبط است. همچنین کاوشها نشان میدهد که مقامات ایرانی هخامنشی پس از پایان دوره شاهنشاهی هخامنشی این بناها را ترک کردند. طی دوران هخامنشی منطقه قفقاز تحت تأثیر و نفوذ بسیار قوی پارسیان قرار داشت.