سنتهای ایرانی همواره جذاب و دلنشین و پر از فلسفه و حکمتهای خاص بودهاند. چه زیبا بود شبنشینیهای ایرانیان در روزگاران قدیم! در شبهای سرد زمستانی دور کرسی در کنار پدربزرگ و مادربزرگ، محفل گرم خانوادگی حال و هوای خاصی داشت که این روزها در کمتر خانوادههایی میتوان چنین دورهمیهای گرمی را یافت. این شبنشینیها چقدر ساده و روحانگیز به نظر میآیند. فرض کنید چنین لحظاتی با داستانهای زیبای شاهنامه همراه باشد، چه پربار خواهد بود این مجلس!
شاهنامه شناسنامه ملی ماست و نشانگر ریشهها و اسطورههای ماست. شاهنامهخوانی از هنرهای اصیل ایرانی است که سندی بر هویت ملی و فرهنگی ما محسوب میشود.
پیش از اینکه به زیباییهای هنر شاهنامهخوانی بپردازیم، بهتر است اشارهای داشته باشیم به تعریف شاهنامهخوانی. به خواندن اشعار شاهنامه فردوسی با آواز مخصوص، شاهنامهخوانی گفته میشود. شاهنامهخوانی ریشه در مجالس اشراف و قهوهخوانهها دارد. این هنر اصیل هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی اجرا میشود. شاهنامهخوانی کار آسانی نبود، شاهنامهخوانان معمولا خود شاعر یا ادیب بودند.
شاهنامه فردوسی جزو شاهکارهای جهان است و همه ایرانیان به آن افتخار میکنند. شاهنامه یک اقیانوس بزرگ است که تمام هنرها از جمله داستان، سینما، نقاشی، موسیقی و … و دانشهایی چون تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و … را در خود تجلی میکند. اگر بگوییم که شاهنامه هر آنچه در دنیا وجود دارد را در خود گنجانده است، اغراق نکردهایم. در هر بیت از اشعار شاهنامه از آسمان، زمین، انسان و … صحبت میشود که همه را مجذوب و شیفته خود میکند.
کشور ما از چنین اثر هنری و ادبی ارزشمندی بهره برده است که همه به وجود آن افتخار میکنند اما آیا این روزها کسی لای کتاب شاهنامه را باز میکند؟ یا در مجالس و محافل مختلف خود به شاهنامهخوانی میپردازد؟ “مارک توآن” در جملهای که نقل کرده، جایگاه شاهنامه را در کشور به تصویر کشیده است: «اثر کلاسیک کتابیست که همه آن را تحسین میکنند، ولی هرگز آن را نمیخوانند!» مطرح کردن این جمله در کنار کتابی چون شاهنامه چقدر تاسف برانگیز و خجالتآور است.
اما دلیل اینکه شاهنامهخوانی به بوته فراموشی سپرده شده چه چیزی میتواند باشد؟ ممکن است خوانندگان این مطلب حجم بالای این کتاب را دلیل فراموشی آن بدانند اما منطقی نیست که علیرغم آگاهی از فواید پیامهای نهفته در این اثر هنری آن را نادیده بگیریم. تمام افرادی که در گوشه و کنار این جهان زندگی میکنند به یک اثر هنری مانند شاهنامه نیاز روحی و معنوی دارند. اشعار و داستانهای این کتاب به زندگی انسانها معنا میبخشند.
متن شاهنامه به گونهای است که باید هنگام خواندن آن، گزیدهخوانی و آهستهخوانی رعایت شود و این در حقیقت کار شاهنامهخوان است که با چنان هنر و مهارتی اشعار را بیان کند که شنوندگان از زیبایی آنها لذت برده و ساعتها به معنای عمیق آنها بیاندیشند. هر بیت از شاهنامه درس زندگی به جهانیان هدیه میدهد:
بکوشیم تا نیکی آریم و داد خُنُک آنکه پند پدر کرد یاد
به مرد خردمند و فرهنگ و رای بُود جاودان تخت شاهی به پای
دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش به بد در جهان تا توانی مکوش
به خشنودی کردگار جهان خرد یاد باد، آشکار و نهان
با تامل در این چند بیت میتوان پیام خردگرایی و خرددوستی را دریافت. این تنها گوشهای از شاهنامه است. در هر سطر از کتاب پیامهای بسیاری به خوانندگان القا میشود. شاهنامه روایت مردمان دیروز نیست بلکه روایت رنج آدمی برای معنابخشی به حیات خویش است. این کتاب با مضمون انسانی خود، فرازمانی و فرامکانی است. داستان رستم و سهراب که مهمان مجالس، قهوهخوانهها و به ویژه محافل گرم خانوادگی میشد، درس زندگی به شوندگان میآموخت. رستم مظهر پهلوانی و آزادی است که خود را وقف خدمت به نیکیها و خوبیها کرده است. چه زیباست که کودکان، نوجوانان و جوانان سرزمین ما با داستانهای رستم و سهراب بزرگ شوند و از آنها پند بگیرند.
هرچه از زیباییهای شاهنامه بگوییم کم گفتهایم. شاهنامهخوانی، این هنر اصیل این روزها با بیمهری و کمتوجهی روبهرو شده و در مسیر فراموشی قرار گرفته است. اما اگر تمام مردم ایران با این اسطوره آشنایی داشته باشند، قطعا نسل به نسل به آیندگان انتقال یافته و از مسیر فراموشی نجات خواهد یافت.