کتیبه سنگی کله شین در نزدیکی روستای کلهشین در شمال شرق عراق در حدود ۲۰۰ متری از مرز ایران کشف شده است. کتیبه های کله شین ، ماوانا و محمودآباد از جمله مهمترین آثار تمدن اوراتویی در موزه باستان شناسی ارومیه است.
باستان شناسان معتقدند که این ستون در سال ۸۱۴ قبل از میلاد به دست اشیونی پادشاه اورارتو در این محل (محل سابقش) نصب شده بوده است.
این سنگ در سر راه رواندوز به اشنویه در وسط گردنهی کوهی که اشنویه را از رواندوز جدا میسازد نصب شده بود. این ستون دارای دو صفحه است که بر روی هر صفحهی آن خطوطی به دو زبان آشوری و اورارتویی حک شده است. مفاد یک صفحه آن شامل دعا و نیایش برای رب النوع شهر و متن صفحه دیگر آن شرح عملیات جنگی است.
کله شین (استوار سنگ بنای تاریخ) نام خود را از دو واژه کردی (کله به معنای سنگ قبر و شین به معنای آبی یا کبود) گرفته است. لغت کل به معنای (سنگ قبر) در میان مسلمانان معنی خاصی دارد و آن عبارت است از سنگ کوچکی به صورت مکعب مستطیل یا استوانه که در کنار قبر یا در بالای سر اموات نصب می نمایند.
کتیبه سنگی کله شین در مرز ایران و عراق و در یکی از معابر کوهستانی بجای میله مرزی نصب شده بود که هم اکنون در موزه ارومیه واقع در خیابان شهید دکتر بهشتی ( دانشکده ) نگهداری می شود و در معرض دید عموم قرار دارد.
بلندی ستون فوق یک متر و یازده سانتی متر و عرضش هفتاد سانتی متر و ضخامت آن سی و سه سانتی متر می باشد.
کتیبه سنگی کله شین به خاطر جنس خاص این سنگ مشهور است که این نوع سنگ در منطقه یافت نمیشود و ظاهرا این سنگ از مکان دیگری به این مکان آورده شده است.
نخستین کسی که این لوحه را به دنیا معرفی کرد شولتز، باستان شناس آلمانی بود که در سال ۱۸۲۹ این سنگ را کشف کرده و از آن کپی برداری نمود، اما چند روز بعد از کپی برداری این شخص به قتل رسید و هنگام کشته شدن رونوشتی را که از خطوط این سنگ برداشته بود از بین رفت.
پس از مرگ شولتز در سال ۱۸۳۸ ژنرال راولسنین کاشف معروف بیستون و آشورشناس مشهور انگلیسی قسمتی از خطوط این سنگ را رونویسی نمود و آن را در معرض مطالعه دانشمندان و علاقمندان قرار می دهد. در سال ۱۸۵۲ خانیکوف روسی و در سال ۱۸۵۸ بلاو از این سنگ قالب تهیه می کنند و در سال ۱۸۵۸ بلاو از مجموع مطالعات انجام شده مطلبی تهیه و منتشر می نماید.
در سال ۱۸۸۲ میلادی مستشرق دیگری به نام سایکه موفق به ترجمه متن اورارتوریی این کتیبه می شود. در سال ۱۸۹۰(م) دمرگان فرانسوی در جستجو و کشف راز این سنگ برمیآید. تا این تاریخ هیچگونه قالب گیری کاملی از سنگ نوشته کیله شین گرفته نشده بود. در پاییز همان سال دمرگان شخصاَ به آذربایجان آمده و پس از اینکه حکومت وقت آذربایجان یکی از خوانین ایل زرزا را در اختیار وی قرار می دهد همراه با خان مزبور از دهکده هیق به طرف گردنه کلاشین حرکت می کند و پس از رسیدن به مقصد در مدت دو ساعت به طریقه اشامپاژ نسخه کاملی از تمامی جهت های لوحه تهیه می کند.
بخشی از خطوط این لوحه که به زبان آشوری است برای اطلاع کامل از متن آن به وسیله ژاک دمرگان به پرشیل آشورشناس مشهور عرضه میگردد. پرشیل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن گردید و آن را همراه با مقدمه ای در یکی از روزنامه های پاریس انتشار می دهد.
متن اصلی کتیبه کیله شین از ۴۲ سطر تشکیل شده است و از آن چنین مستفاد می گردد که … مهر کپوسی، ایشیوینی و منوا که هر سه از پادشاهان سرزمین توشیبا بوده اند، این سنگ را به هالدیه خداوند شهر موازیر اهدا کردند.
ولایت پارسوا در غرب دریاچه ارومیه (چی چست) قرار داشت و در قرن ششم قبل از میلاد دولت جدیدی بنام هالدیه یا خالدیه ظهور کرده و ولایت پارسوا را به خود ضمیمه کرده و پادشاه خالدی سنگ کیله شین را تراشیده و در گردنه کیله شین در جنوب غربی دریاچه نزدیک سرحد نصب کرده است.
ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کله شین
آنگاه که ایشپوینی پسر «ساردور» شاه بزرگ، شاه قدرتمند، شاه جهان، شاه سرزمین «نایری» سرور بزرگ شهر «توشیبا شهر» و «منووا» پسر او نزد خدای «خالدی» به شهر «موساسیر» به معبد بلندی که برای خدای «خالدی» بنا کرده بودند، آمدند، «ایشپوینی» پسر «ساردور» برای معبد بزرگ، جنگ افزارهای نفیس، و رمه های زیبا آورده است. «ایشپوینی» اشیاء مفرغی و ظروف مفرغی آورده است. ایشپوینی رمههای بسیار آورده است (که) تمام این هدایا را دوباره (مجددا) (برای این معبد) مقرر داشته است. «ایشپوینی» تمامی این هدایا را در برابر دوازده «خالدی» به خدای «خالدی» به خاطر (دوام) زندگی خود، ارزانی می دارد… «ایشپوینی» بعنوان کفاره ۱۱۱۲ گاو ۹۱۲۰ ( بز فربه، و قوچ،)و ۱۲۴۸۰ بز فربه برای وقف آورده است هنگامیکه «ایشپوینی» پسر «ساردور» شاه بزرگ، شاه قدرتمند، شاه جهان، شاه سرزمین «نایری» سرور بزرگ شهر «توشپا شهر» در برابر «خالدی» به نیاز، آمد برای (جلب) مرحمت خدای «خالدی» این… و سپس، او «ایشپوینی» این حیوانات و اشیا را در مسیر دروازه های، معبد خدای «خالدی» گذارد. در «موساسیر» رمه های (اهدایی) را، نگهبانان رها کرده، یا در نگهداری آنها کوتاهی کرده بودند. از برابر دروازههای (معبد) خدای «خالدی» دزدیدند و فروختند. اینکه در اینهنگام که آنها «ایشپوینی» پسر «ساردور» و «منوا» پسر اپشیوینی به شهر موساسیر برای تقدس آمدند رمه ای به خدای «خالدی» تقدیم داشته و چنین گفتند: آن کس که این رمه های رها شده را از جلوی دروازه «خالدی» بدزدد، آن کس که ببیند آنها را می دزدند، و خود را در تاریکی و خفا پنهان سازد، آن کس که در مرکز شهر «موساسیر» زندگی میکند. و میشنود شخصی (این) رمهها را، از برابر دروازههای «خالدی» دزدیده و به همراه (خود) برده است، و از نابودی آنها، ناراحت (افسرده) نمیشود، به چنین آدمی، خدای «خالدی» مرحمت ندارد، و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت. هر کس این کتیبه را از این جا بردارد، هر کس این کتیبه را بشکند، هر کس که به کس دیگر بگوید «برو… این کتیبه را بشکن، تمامی خدایان شهر «موساسیر» خدای «خالدی»، خدای «هوا» و خدای «خورشید» نسلش را از روی زمین، برخواهند داشت.