استان آذربایجان شرقی یکی از کانونهای صنایع دستی ایران محسوب میشود. در این استان انواع فرش، قالیچه، جاجیم، ورنی، خورجین، گلیم، شال، گلیمچه، ظروف سفالی و سرامیک، اقسام سبدحصیری و ترکهای، پارچههای پشمی و ابریشمی، سوزندوزی، نقرهسازی، قلاببافی، حوله و پتوبافی، فرشبافی، کفاشی و کفشدوزی و… موارد عمده صنایع دستی را تشکیل میدهند.
صنایع دستی برجسته استان شامل قالیبافی، گلیمبافی، هنرهای چوبی (خاتم، معرق، منبت و سبد و حصیر بافی)، دستبافهای سنتی (پشمی، بریشمی، جاجیمبافی)، چاپهای سنتی (قلمکاری و باتیک)، شیشهگری، سفالگری، فلزکاری (قلمزنی، حکاکی و ملیلهدوزی)، رو دوزیها (سوزندوزی، پتهدوزی، شکمهدوزی و گلابتوندوزی)، نمدمالی، کتاب آرایی (مینیاتور، تذهیب و تشعیر) است.
قالیبافی
به استناد منابع بسیار در قرن سوم هجری آذربایجان از بزرگترین مراکز بافتقالی و زیلو بود. در دوره سلجوقیان و ایلخانیان هنر قالیبافی در آذربایجان رواج کامل داشت و بر مبنای مینیاتورهای نسخ خطی “خمسه نظامی” اثر “قاسم علی” و برخی آثار دیگر که بیشتر نقوش قالی و طرز بافت آن را نمایش میدهند، آشکار میشود که قالیبافی در دوره تیموریان و سپس در دوره صفویه سیر تکامل خود را طی کرد و نقوش جدیدی چون سجادهای، گل و بوته، ترنج و لچک، حیوانات، خصوصا نقش “گلشاه عباسی” متداول گردید و تنوع رنگها و استفاده از ابریشم، ظرافت و زیبایی و کیفیت قالیها را تا حد قالی پرده نما، بالا برد. نمونههای چنین فرشهایی در حال حاضر در بسیاری از موزههای دنیا در معرض نمایش قرار دارد.
تبریز از مراکز عمده قالیبافی ایران است و از زمان جانشینان هلاکو خان مغول و پس از آن مرکز داد و ستد قالی بوده است. در دوره صفوی نیز قالیهای بسیار نفیس در آذربایجان بافته میشد . از این رو به جرأت میتوان گفت که حفظ و احیای هنر قالیبافی در ایران مرهون هنرمندان قالیباف و بازرگانان آذربایجان است. امروز هم آذربایجان یکی از مراکز مهم تولید انواع قالی در ایران است و بافتن انواع قالی در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان رواج کامل دارد .
قالیبافی از صنایع دستی مهم استان محسوب میشود. تولیدات این هنر از نظر صادرات اهمیت بسیار دارد و یکی از اقلام صادراتی عمده ایران را تشکیل میدهد. این امر موجب اشتغال نیروی عظیم انسانی نیز شده است. صنعت قالیبافی در سراسر استان به صورت کارگاهی در مناطق شهری و تکبافی تقریبا در اغلب روستاهای آذربایجان رواج دارد و هر ساله تعداد قابل توجهی از انواع قالی و قالیچه در طرحها و نقشهای متنوع و بافتهای گوناگون به بازارهای داخلی و خارجی عرضه میشود.
به استناد منابع بسیار،در قرن سوم هجری آذربایجان از بزرگترین مراکز بافتقالی و زیلو بود. در دوره سلجوقیان و ایلخانیان هنر قالیبافی در آذربایجان رواج کامل داشت و بر مبنای مینیاتورهای نسخ خطی «خمسه نظامی» اثر «قاسم علی» و برخی آثار دیگر که بیشتر نقوش قالی و طرز بافت آن را نمایش میدهند، آشکار میشود که قالیبافی در دوره تیموریان و سپس در دوره صفویه سیر تکامل خود را طی کرد و نقوش جدیدی چون سجادهای،گل و بوته،ترنج و لچک،حیوانات،خصوصا نقش «گلشاه عباسی» متداول گردید و تنوع رنگها و استفاده از ابریشم، ظرافت و زیبایی و کیفیت قالیها را تا حد قالی پرده نما،بالا برد.نمونههای چنین فرشهایی در حال حاضر در بسیاری از موزههای دنیا در معرض نمایش قرار دارد.
گلیم بافی
بافت گلیم در آذربایجانشرقی همانند دیگر نقاط ایران به صدها سال پیش برمیگردد که در گذشته بیشتر در روستاهای اطراف به طریقه سنتی انجام میگرفته به طوری که پشم را با دست به نخ تبدیل و بعد با گیاهان رنگآمیزی و به گلیم تبدیل میکردند.
البته این طریقه رنگ کردن و رسیدن به نخ به دلیل سختی کار و کم یابی بعضی رنگدانهها و یا جذب نشدن افراد جوان و دسترسی آسان و ارزان به رنگهای شیمیایی و نخهایی که در بازار به صورت رنگ شده با مواد شیمیایی وجود دارد جای خود را به این نوع نخ داده است .
همچنین در گذشته بافت گلیم بیشتر مصرف خانگی داشته و به ندرت برای فروش تولید میشد و ابعاد آن نیز بسته به دلخواه بافنده صورت میگرفته ولی ابعاد گلیمهای این استان از نظر بافت و نقوش متنوع بوده و هر منطقه بافت و نقوش مخصوص به خود را دارا بوده است. در حال حاضر بافت گلیم در شهرستانهای میانه، هشترود، و بخش خراجوی مراغه جریان دارد.
پارچهبافی
بافتن پارچه با دست،خصوصاً پارچههای ابریشمی و زری از قدیم در ایران و همچنین آذربایجانشرقی معمول و متداول بوده است. چنانکه در دوره صفویه که به عصر طلایی و درخشان بافندگی شهرت دارد،پارچههایی از حریر ساده، ابریشم زربفت و مخمل ابریشمی بافته شده،که نمونههایی از آنها در موزه آستان قدس رضوی و موزه هنرهای تزئینی اصفهان موجود است.
نگارگری
نگارگری، نقاشی سنتی با پیشینهای کهن است که حالت روایی دارد و از دیدگاه عرفانی و فلسفی و بیان وقایع تاریخی بهره میبرد. ترسیم جزئیات و حقیقت نهایی از ویژگیهای هنر نگارگری است .
شیوه اجرا:
هنرمند ابتدا موضوع مورد نظر را روی بوم طراحی میکند. سپس آن را با رنگ روحی قلمگیری میکند و بعد با تکنیک رنگگذاری به شیوه تخت یا غیر تخت طرح مورد نظر را رنگآمیزی میکند. سپس به ساخت و ساز (پرداز و قلمگیر) میپردازد. در رنگگذاری معمولاً از رنگهای جسمینظیر گواش، اکریلیک و در ساخت و ساز از آبرنگ استفاده میشود. بوم، بوم کاغذی و قلموها در شمارههای مختلف گرد و نرم است. از فلزات طلا و نقره نیز استفاده میشود .
نقرهسازی
صنعت نقرهسازی از دیرباز در تبریز رواج داشته است.تا ۲۰ سال پیش حدود ۲۵ کارگاه نقرهسازی با یکصد نفر هنرمند نقرهکار در تبریز فعالیت داشتند.
سبدبافی
سبدبافی در شهر تبریز بافت سبد برای حمل نان و میوه رواج دارد.برای بافتن سبد از ترکههای درخت قره آغاج،سنجد،به ،آلبالو و بید اسنفاده میشود. در شهر مراغه و روستاهای اطراف آن نیز سبدهای بسیار ظریفی از چوب موسون میبافند.در مرند و روستاهای بناب و بهرام و کشکسرای از ساقه گندم برای ساخت سبد استفاده می شود. موسیقی در آذربایجان،موسیقی جزئی از فرهنگ زنده مردم حساب میشود.
سوزن دوزی
سوزندوزی سوزندوزی در بخش ممقان حوالی پنجاه کیلومتری غرب تبریز از دیرباز رواج داشته است. در سالهای اخیر با توجه به درآمد اندکی که از این صنعت عاید هنرمند سوزندوز میشد،به تدریج علاقه به این هنر کاهش یافت، ولی با تلاش سازمان صنایع دستی،صنعت سوزندوزی دوباره رونق یافته است و به جای ماده اولیه سوزن دوزی که در گذشته ابریشم طبیعی بود،امروزه از ابریشم مصنوعی استفاده میشود.
سفالگری و سرامیکسازی
محصولات سرامیک استان در چند کارگاه از جمله شهر “زنوز” و “تبریز” تولید میشود . استادکاران سرامیک “زنوز” از نوع خاک مرغوب (کائولین یا خاک چینی) استفاده میکنند. علاوه بر کارگاههای سرامیکسازی “زنوز” در شبستر هم صنعت سفالگری دارای سابقهای بس طولانی است و تولیدات سفال آن در سراسر آذربایجان توزیع میشود. اخیراً کارگاه آموزش سفالگری در مرکز هنرهای سنتی میراث فرهنگی آذربایجان شرقی به آموزش علمیو هنری این صنعت پرداخته و هنرجویان بسیاری را آموزش داده است.
موسیقی و ساز آذری
موسیقی در آذربایجان،موسیقی جزئی از فرهنگ زنده مردم حساب میشود.
در این میان موسیقی مردمی شناخته شده«عاشیق لر» (عاشقها) که با سرشت بومی مردم آذربایجان آمیخته است،از جایگاه ویژهای برخوردار است. پیشینه این موسیقی کم وبیش روشن است و امروزه نیز در برگزاری مراسم و آئینهای سنتی نقشی فراموش نشدنی دارد. در گذشته،تا زمانی که به دوره اشکانیان بازمیگردد،گروههایی بودند که تاریخ فراز و نشیبهای اجتماعی را در قالب سرودهها و داستانها در بزمها و گردهماییها برای مردم بازمیخواندند،این افراد «گوسان لار»(خنیاگران) نامیده میشدند.
عاشقهای با تجربه و توانای آذربایجان نیز چنین میکنند.آنان به هنگام خواندن ترانههای بومی با چیره دستی به نواختن ساز میپردازند و شورانگیزترین گونههای«هاوا»را برگزار میکنند و به بیان منظوم حماسههای پر شور و داستانهای بومی میپردازند. عاشقها هنرمندانی هستند که از میان مردم برخواستهاند و با هنر اصیل و نوای دلنشین ساز خود همراه با ترانههای دلپذیر و مناسب با شرایط مراسم،در مجالس عروسی و قهوهخانهها به ترنم در میآیند.
عاشقهای معاصر آذربایجان،مالک گنجینه عظیم هنر و ادبیات تاریخی نیاکان خویشند.آنها سرودههای استادانه و زیبای خود را با احساسی ناب، انسانی و حفظ امانت هنر عاشقی در میان مردم رواج میدهند. در آذربایجان کمتر دهکدهای را میتوان یافت که جشنها و عروسیهایشان بدون عاشق برگزار شود. حتی در مناطقی که عاشق نیست،فرسنگها راه پیموده میشود تا عاشقی به جشن دعوت شود و مجلس را با سخنان حکمت آموز،ترانهها و منظومههای دلنشین خود گرمی و شور بخشد.
عاشق « ساز» مینوازد.ساز آلتی است شبیه تار؛مرکب از نه سیم که بر سینه مینهند و مینوازند.نام قدیمی ساز «قوپوز» چیزی شبیه کمانچههای کنونی بود.
اغلب یک یا دو بالابانچی( نوازنده بالابان) و قاوالچی(دایرهزن) عاشق را همراهی میکنند.گاهی نیز چند دسته عاشق با هم ظاهر میشوند و هنرنمایی میکنند. عاشق هنرمند است و باید در چندین هنر مهارت و استادی داشته باشد.او هم شاعر است،هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستان گو.
به عبارت دیگر عاشق در تمام این عرصهها خلاق است و هنرمندی است که این همه را با انگشتان ماهر و صدای دل نوازش،اجرا میکند. در روزگاران گذشته، به این هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشیق، وارساق و یا نشاق هم میگفتند و به هنرمندترین و شایستهترین آنها« دده » اطلاق میشد.
از این میان میتوان به دده یاد یاد( قرن ده هجری قمری)، توراب دده(قرن دوازده هجری قمری)، دده قاسم(قرن سیزده هجری قمری)، و کرم دده و مشهورتر از همه دده قورقود اسطورهای اشاره کرد.
چرم سازی
چرمشهر تبریز نزدیکی روستای مایان واقع در ۱۰ کیلومتری شمال غربی تبریز قرار دارد. در این منطقه حدوداً ۳۰۰ کارخانه ی چرمسازی وجود دارد که اکثر کارخانجات در چهار خیابان گلستان اول، دوم، سوم و چهارم قرار دارند که هر چهار خیابان به جاده مایان منتهی می شوند. کارخانجات چرمسازی با توجه به نوع چرم تولیدی به سه قسمت تقسیم می شوند: کارخانه ی چرم گوسفندی و بزی، کارخانه چرم گاوی و چرم گاو میش که خط تولید و دستگاه های هر کدام با توجه به نوع چرم متفاوت هستند. این شهرک چرم سازی قطب تولید چرم در کشور می باشد که ظرفیت تولید چرم آن سالانه ۵۰ میلیون فوت مربع است. ۴۶ درصد از چرم سازیهای فعال کشور در این شهرک مستقر شده و علاوه بر کیفیت بالای چرم آن، تولید قابل ملاحظهای را نیز نسبت به استانهای دیگر به خود اختصاص داده است.
قلم زنی
قلمزنی عبارت است از تزیین و کندن نقوش بر روی اشیای فلزی به ویژه مس، طلا، نقره، برنج و یا به عبارت دیگر ایجاد خطوط و نقوش به وسیله قلم با ضربه چکش و بر روی اجسام فلزی. قلمزنی یکی از رشتههای هنرهای سنتی ایران است که در دسته بندی، در رده هنرهای صناعی و در گروه فلزکاری قرار دارد.
امروزه برای قلمزنی نخست داخل یا زیر ظرف یا سینی مورد نظر را که معمولاً از جنس نقره یا طلا است از محلول قیر و گچ پر میکنند تا سروصدای قلم کمتر به گوش برسد و همچنین مانع از سوراخ شدن ظرف در حین کار شود. سپس نقش مورد نظر را روی ظرف رسم کرده و قلم مناسب را انتخاب کرده و روی سطح ظرف قرار میدهند و با چکش بر انتهای قلم میکوبند تا شیارها و نقشها با تغییر شدت ضربه روی ظرف ایجاد شوند.
قلمهای این هنر متنوع هستند و نامهای خاص خود را دارند مانند قلم سایه و قلم نیمبر. پس از ایجاد نقشها، قیر را جدا میکنند و روی شیارها گرده زغال میریزند و روی ظرف را با روغن جلای سیاه میپوشانند. به این ترتیب نقشهای قلمزده شده به شکل خطهایی تیره و مشخص دیده میشود.
نمونهای از هنر قلم زنی استان مرکزی که یک بادیاب (بادیه، جام بزرگ پایهدار) مسی بود در ورودی سازمان مالکیتهای معنوی سازمان جهانی مالکیت فکری در سوئیس قرار دارد.
ملیله دوزی
هنر سوزندوزی ، قلاب دوزی و ملیله دوزی یکی از مشخص ترین شعبات صنایع دستی است که قدمت آن به قبل از دوره صفویه می رسد و انواع محصولاتی که به وسیله آن ها تزیین می شوند شامل سجاده – جلد قرآن – انواع بقچه ها – رومیزی – زیر بشقابی – زیر قلیانی و غیره می باشد.
ملیله از نظر جنس بر دو نوع است: اصل و بدل .
ملیله اصل از رشته های بسیار نازک نقره تشکیل شده که آنرا می تابانند با به صورتی شبیه فنر در آید و برای دست یابی به صورتی شبیه فنر در آید و برای دست یابی به ملیله ی طلا آن ها را آب طلا می دهند ملیله ی بدل از مفتولهای برنجی به ضخامت ۱۵/۰ و ۱۸/۰ میلی متر تهیه می شود. برای تهیه ی ملیله ی بدل طلا از همین نوع برنج که رنگ طبیعی طلایی دارد استفاده می کنند و برای تهیه ی ملیله ی بدل نقره آنرا آب نقره می دهند که تمام این کارها در بازار و توسط افرادی به نام رزکش صورت می گیرد و از این ملیله ها برای دوخت انواع نقوش بر روی پارچه های دست بافت، ترمه یا مخمل استفاده می نمایند.
هنر کتاب آرایی
کتابآرایی به مفهوم تذهیب و تصویر کتاب از سدههای پیشین در جهان اسلام رواج داشت، اما پس از فتوحات مغول در ایران سرعت و شتاب بیشتری یافت. نمونههای باقیمانده از این دوره نشان میدهد که در هنر کتابآرایی چند گونه هنر از جمله تحریرخطاطی، تذهیب، تصویر نگارگریو تجلیدجلدآرایی در هم ترکیب شده بود. بعید نیست که این هنرها از روزگاران پیشین به گونه ترکیبی رواج داشتهاند، ولی نمونه آنها باقی نمانده است. آثار برجای مانده نشان میدهند که کتابهای قطع بزرگ با نگارگری مفصل و غنی از اوایل سده هشتم هجری چهاردهم میلادی پدید آمده است که شرحی بصری از جامعه آن روزگار به دست میداد. جزئیاتی از هنر کتاب آرایی به دست آمده، اما اطلاعات مفصل آن و بهویژه شیوههای کارکردی و تولیدیاش در سدههای نهم و دهم هجری پانزدهم و شانزدهم میلادی کامل شده است.